ازدواج با هدف های اشتباه ؛ چگونه تن به ازدواج اشتباه ندهیم؟

زوج‌های زیادی هستند که برای حل مشکلات زناشویی خود به درمانگران مراجعه می‌کنند، کسانی که در ابتدا فکر می‌کردند به دلایل درستی تن به ازدواج داده‌اند. بسیاری در ابتدا عاشق یکدیگر بوده‌اند و از نظر عاطفی و عقلی مناسب به نظر می‌رسیدند، آن‌ها ارزش‌های مشابهی داشتند. اما در نهایت در ادامه‌ی یک رابطه‌ی سالم و شاد ناموفق بوده‌اند. مشکل از آنجایی آب می‌خورد که هیچ کس، نه افراد و نه جامعه ازدواج را به اندازه‌ی کافی جدی نمی‌گیرد و به آن به سادگی یادگیری دوچرخه سواری، نگاه می‌کنند. گاهی افراد با بدترین و عجیب‌ترین دلایل ازدواج می‌کنند و از پیامدهای…

ازدواج با هدف های اشتباه

زوج‌های زیادی هستند که برای حل مشکلات زناشویی خود به درمانگران مراجعه می‌کنند، کسانی که در ابتدا فکر می‌کردند به دلایل درستی تن به ازدواج داده‌اند. بسیاری در ابتدا عاشق یکدیگر بوده‌اند و از نظر عاطفی و عقلی مناسب به نظر می‌رسیدند، آن‌ها ارزش‌های مشابهی داشتند. اما در نهایت در ادامه‌ی یک رابطه‌ی سالم و شاد ناموفق بوده‌اند. مشکل از آنجایی آب می‌خورد که هیچ کس، نه افراد و نه جامعه ازدواج را به اندازه‌ی کافی جدی نمی‌گیرد و به آن به سادگی یادگیری دوچرخه سواری، نگاه می‌کنند. گاهی افراد با بدترین و عجیب‌ترین دلایل ازدواج می‌کنند و از پیامدهای ازدواج با هدف های اشتباه آگاه نیستند. در این مطلب با بدترین انگیزه‌های ازدواج، که می‌توانند آیند‌ه‌ی رابطه‌ی شما را به نابودی بکشانند آشنا خواهید شد.

 

ازدواج با هدف‌ های اشتباه ؛ ازدواج کردم چون …

۱. نمی‌توانستم «نه» بگویم

من با همسرم ازدواج کردم چون بعد از مدتی مراوده، از من خواستگاری کرد و من برای آنکه او را ناراحت نکنم، موافقت کردم. خب، شما یک فرد بسیار مهربان، اما با مرز‌های نامشخص هستید. شاید شما در سنین پایین نیاموختید که چگونه نیازهایتان را از نیازهای دیگران جدا کنید. هرچه که هست، اگر هدف شما از ازدواجتان، راضی نگه‌داشتن طرف مقابل است، مطمئن باشید که در نهایت روزی خواهد رسید که مجبورید «نه» بگویید.

هدف از ازدواج

۲. می‌خواستم از فشار خانواده بیرون بیایم

اینکه از سوی خانواده تحت فشار قرار بگیرید که ازدواج کنید، می‌تواند بسیار دشوار باشد. این موضوع در نهایت ما را میان دو راهی انتظارات و نیازهای خودمان و توقعات خانواده قرار می‌دهد. واقعیت این است که این شمایید که برای همیشه، در شادی‌ها و غم‌ها، قرار است زیر یک سقف با همسرتان زندگی کنید، نه پدر، مادر یا خواهر و برادرتان. این شمایید که هر روز و هر ساعت را باید با همسرتان سپری کنید. آیا او واقعا کسی است که می‌خواهید با او عشق و خوشبختی را تجربه کنید؟ بنابراین بهترین کار این است که شخصی را پیدا کنید که از بودن در کنارش خوشحال هستید و در زمان مناسبی با او ازدواج کنید. در پایان،‌ پدر و مادر شما نیز از دیدن رضایت شما خوشحال خواهند بود.

۳. اشتراکات مذهبی زیادی داشتیم

اگر فکر می‌کنید فقط عقاید همسرتان اهمیت دارد و از نظر فیزیکی هیچ جذابیتی برای شما ندارد، باید به شما بگویم که ای کاش در دنیای دیگری زندگی می‌کردیم! چون به محض آنکه خارج از رابطه‌تان در معرض جذابیت و شور و اشتیاق فیزیکی قرار بگیرید، به تمام نیرو‌های معنوی که به آن‌ها معتقدید نیاز خواهید داشت تا به کمک شما بیایند که دست از پا خطا نکنید!

۴. او بسیار جذاب بود

همانقدر که جذابیت و زیبایی ظاهری همسر از نظر شما، اهمیت دارد، همانقدر هم ممکن است شما را به دام بیاندازد. حتما می‌دانید که زیبایی یک دارایی ذاتی است که فرد برای داشتن آن هیچ تلاشی نکرده و متاسفانه به سادگی ممکن است از دست برود یا برای شما به یک چیز عادی و روزمره تبدیل شود. بنابراین، اگرچه جذابیت ظاهری یک فاکتور لازم در ازدواج درست است، اما هرگز کافی نیست.

۵. به پول نیاز داشتم

درصورتی که بقا را در اولویت بالاتری نسبت به جذابیت، اشتیاق و علایق مشترک با همسر قرار دهید و با هدف رسیدن به ثروت ازدواج کنید، به محض آنکه آن احساس امنیت را بدست آورید، ماه عسل شما به پایان می‌رسد و تازه با حقایق مواجه خواهید شد. استقلال مالی خود را داشته باشید تا هرگز برای پول در یک رابطه نمانید.

۶. می‌ترسیدم تنها بمانم

تفاوت زیادی میان تنها بودن و احساس تنهایی است. ما ممکن است تنها باشیم و احساس تنهایی نکنیم، چون می‌شود که بدون داشتن یک شریک هم شاد و خوشحال بود. با اینحال، اگر به خاطر مجرد بودن احساس تنهایی می‌کنید، با پیدا کردن آن یار مهربان هم لزوما خوشحال نخواهید بود. تصور نکنید که تنها به دلیل ازدواج کردن می‌توانید به صورت ناگهانی خوشحال شوید. ترس از تنهایی بهانه خوبی برای ازدواج نیست!

ازدواج و ترس از تنهایی

خوشبختی واقعی فقط باید از درون شما نشات بگیرد و نه کس دیگری در بیرون. واقعیت امر این است که وقتی ما نمی‌توانیم برای خودمان خوشبختی به ارمغان آوریم، هیچ کس دیگری نمی‌تواند یا نباید موظف به این کار شود. ازدواج با این هدف اشتباه، شروعی برای یک فاجعه خواهد بود زیرا توقعاتی را در شما ایجاد می‌کنند که روح همسرتان هم از آن‌ها خبر ندارد و ممکن است مسئولیت‌های بی‌دلیلی را روی دوش او قرار دهد.

۷. می‌خواستم به شهرت و قدرت نزدیک شوم

افراد زیادی هستند که تحت تاثیر عناوین شغلی و مقام و منصب، ممکن است به یک نفر جذب شوند و بدین ترتیب تمامی عوامل کلیدی و مهم دیگر برای یک ازدواج موفق را نادیده بگیرند. همانطور که دیگری نمی‌تواند شما را به ثروت برساند یا الزما احساس تنهایی شما را پر کند، نخواهد توانست شما را به رویای شهرت برساند. وقت آن است که برای کسب رضایتمندی در زندگی، خودتان دست به کار شوید.

۸. می‌خواستم به نیازهای جنسی‌ام پاسخ دهم

فشار نیازهای جنسی، درست مانند عشق در نگاه اول، ممکن است چشمان شما را روی حقایق ببندد و درواقع فرصت مطالعه کافی روی طرف مقابل را از شما بگیرد. در نتیجه بهتر است به خود مسلط باشید و تنها به این دلیل با کسی زیر یک سقف نروید. اگرچه شاید بهترین شکل پاسخ به نیاز جنسی، ازدواج باشد، نباید آن را تنها هدف خود از ازدواج قرار دهید.

روابط زناشویی

۹. می‌خواهم به انسان کاملی تبدیل شوم

اگر می‌خواهید ازدواج موفق، سالم و شادی داشته باشید باید انسان کاملی باشید، شما اگر قادر به خوشحال کردن خودتان نیستید، نمی‌توانید کس دیگری را هم خوشحال کنید. کامل بودن به معنای خوب مطلق بودن نیست، بلکه به این معناست که خودتان را آنطور که هستید، با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایتان به آغوش بکشید و بپذیرید.

گاهش اوقات، تنها بودن فرصتی است برای کشف و پذیرش خودتان، فرصتی برای آنکه بدانید در نهایت چه نوع زندگی برای خودتان می‌خواهید، و آن زندگی را بدون نیاز و وابستگی به فرد دیگری تجربه کنید. ازدواج شما را کامل نمی کند، این فقط شمایید که می‌توانید خودتان را کامل کنید.

۱۰. می‌خواهم حمایت شوم و حمایت کنم

بله، در یک زندگی مشترک، زوج مراقب یکدیگر هستند، به یکدیگر عشق و امنیت می‌دهند. ازدواج حول محور حمایت و مراقبت از یکدیگر در همه‌ی شرایط است. اما اگر این هدف اشتباه ازدواج، بهانه‌ای برای وابستگی به فرد دیگری باشد، هرگز در تعریف درست ازدواج نمی‌گنجد. علاوه بر این، وابستگی در روابط سمی و خطرناک است.

سخن پایانی

در نهایت برای آنکه در دام ازدواج با هدف های اشتباه نیافتید، یک سوال از خودتان بپرسید، آیا می‌خواهید برای خودتان ازدواج کنید یا ازدواج می‌کنید چون بلاخره کاریست که همه می‌کنند و شما هم باید انجا دهید؟ همه‌ی ما ذهنیت‌های خاص خودمان را از عشق و روابط داریم. بنابراین اگر روزی تصمیم به ازدواج گرفتید، باید تمام اهدافتان از این کار درست باشند، یعنی باید برای شما درست به نظر برسند. به دنبال تامین خوشبختیتان توسط کس دیگری نباشید، شما خود به اندازه‌ی کافی قادر هستید که از پس خوشبخت کردن خودتان برآیید؛ درواقع تنها شمایید که از پس این مهم برمی‌آیید!

دانستن این موارد نباید شما را از ازدواج بترساند،‌ بلکه شما باید با شناخت بیشتر خود و دانستن علت استرس ازدواج، سعی کنید بهترین تصمیم را در مواجهه با موقعیت‌ها بگیرید. به نظر شما،‌ ازدواج با هدف های ازدواج چه پیامدهایی می‌تواند داشته باشد؟ اصلا شما چه چیزهایی را هدف اشتباهی برای ازدواج می‌دانید؟

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید