از تصور تا واقعیت: به هر چیزی فکر کنی اتفاق می افتد

این مطلب به مفهوم قانون جذب و قدرت ذهن مرتبط است که بیان می‌کند، افکار و انرژی‌های مثبت و منفی که در ذهن داریم، تأثیر زیادی بر واقعیت‌ها و رویدادهای زندگی ما دارند.

تصور کردن و تمرکز بر افکار و انرژی‌های مثبت می‌تواند به افراد کمک کند تا هدف‌های خود را دست‌یابی کنند و زندگی‌ای بهتری را بسازند.این موضوع می‌تواند به افراد ایده‌های جدیدی برای بهبود زندگی شخصی و شغلی شان ارائه دهد و آن‌ها را به ایجاد فضایی مثبت و پرانرژی در ذهن خود تشویق کند تا به دستاوردهای بیشتری در زندگی خود برسند.

به هرچیزی فکر کنی اتفاق می افتد

در واقع تلقین کردن هنر واقعی کردن تصورات است. ایمان داشتن به یک ایده و تصور میتواند نا خوداگاه را ترغیب به براورده شدن آن ایده کند. از اینرو کائنات در تعامل و ارباط عمیق با نا خوداگاه انسانها دارد که نمیتوان ان را انکار کرد. بنابراین شاید هزاران بار این کلمه را شنیده باشید. از هر سخنران انگیزشی گرفته تا مدرس حوزه بازاریابی نیز از این کلمه استفاده کرده است: ” تلقین”

باید به عرض تان برسانیم که «تلقین» واقــــعا مفید است و قدرت غیرقابل تصوری دارد !

به هیچ وجه خرافات نیست؛ زیرا دانشمندان بزرگی همچون انیشتین، نیوتن یا روانشناسان بزرگی مثل فروید در نوشته هایشان به قدرت باور و تلقین اشاره کرده اند و البته تمامی پیامبران با شیوه تدریس خودشان یکی از اصولی که به انسان ها آموختند این بود : “باور کنید تا ببینید…” شاید بپرسید «اصلا تلقین چی هست؟» خب… سخت نیست چون تلقین فقط یک جمله است ! به همین سادگی. اما این جمله ساده میتواند آینده یک کودک را بسازد (و یا آنرا ویران کند) یک جمله ساده چنان تاثیری ژرفی در ناخودآگاه انسان دارد که زبده ترین روانشناسان هم (تقریبا) نمیتواند آنرا از ضمیر ناخودآگاه بیرون کنند.

شما در طول روز هزاران هزار از این جملات را خودتان به خودتان میگویید و چند صد تا هم از دیگران میشونید؛ این یعنی اگر کنترلی بر آنها نداشته باشید به راحتی میتوانند مسیر زندگی شما را تغییر بدهند !

شما اگر زمان تان را با فردی که تماما در حال گفتنِ جملاتِ منفی و مخرب است، سپری کنید این جملات در ضمیر ناخودآگاه شما مینشینند و به سختی قادر خواهید بود آنرا عوض کنید.

یک مثال ساده این است : شما در طول روز بی وقفه به خودتان بگویید «امروز روز خوبی است.»

حتی اگر روز خوبی هم نباشد کم کم آنرا احساس خواهید کرد که نکند «روز خوبی است» و شما خبر ندارید؟ به همین راحتی !

اما در این مقاله قصد داریم قدرت استفاده از تلقین را به شما بیاموزیم،

شما بعد از خواندن این مقاله میدانید:

ذهن و بدن چطور کار میکند؟ چرا ضمیر ناخودآگاه چنین مهم است؟

چطور از ضمیر ناخودآگاه به نفع خودمان استفاده کنیم؟

تلقین ها چطور کار میکنند؟

چطور با قدرت تلقین پول بیشتر / روابط بهتر و زندگی شاد تر داشته باشیم؟

تلقین ها خوب چطور بر زندگی ما تاثیر میگذارند؟

برای شروع اجازه دهید سیستم ذهن / بدن انسان را برایتان شرح دهیم؛ انسان تشکیل شده از ذهن – بدن

و ذهن انسان از دو قسمت تشکیل شده : ضمیر آگاه / ضمیر ناخودآگاه

ضمیر آگاه ۱۰% از تاثیرات را در زندگیتان دارد و همان ذهنی است که هنگام فکر کردن با آن کار میکنید.

هنگامی که مطلبی جدید یاد میگیرید ضمیر آگاه شما فعال است.

این ضمیر قدرت این را دارد که اطلاعات دریافتی را قبول یا رد کند. قدرت انتخاب افکار را دارد و میتوانید احساسات را تحلیل کند، اما بر روی تصمیمگیری ها و باورهایتان قدرت کمی دارد.

ضمیرناخودآگاه ۹۰% از فعالیت ذهن ما را به خود اختصاص میدهد. تقریبا اکثر کارهایی که در طول روز انجام میدهید، بدون فکر کردن است و ضمیرناخودآگاه شما به شما کمک میکند تا آن کار را انجام دهید.

برای مثال، وقتی میخواهید راه بروید شما اینطوری فکر نمیکنید «خب اول عضله پای راست ام را منقبض کنم، استخوان ران ام را کشیده و به سمت بالا بیاورم، با چرخش باسن زانوی پای چپ ام را با زاویه ۴۰% جمع میکنم سپس عضله پای راست ام را منبسط میکنم و …» تا اینکه بخواهید یک قدم بردارید !

شما یک بار وقتی بچه بودید برای یادگرفتن این افکار را در ضمیرناخودآگاه تان ضبط کردید و بعد از آن تمام کارها را ضمیرناخودآگاه تان خودش انجام داده… اما جالب است بدانید ضمیر ناخودآگاه قدرت انتخاب ندارد ! تحلیل نمیکند، قدرت اجرایی بالایی دارد و هرآنچه به آن بدهید قبول میکند.

شاید جالب باشد برایتان اگر بدانید، کارآفرینانی که ثروت میلیونی دارند میزان IQ آنها عددی معمولی است !

اما این افراد در کودکی مورد خطاب جملاتی کاملا مثبت و امیدوار کننده بوده اند و باعث شده آنها باور کنند که شخص بزرگی خواهند شد و شدند… ! مثل توماس ادیسون، بزرگترین مخترع تاریخ آمریکا.

شما هنگامی که یک جمله را یکبار ادا میکنید، ضمیر آگاه شما بر روی جمله قضاوت میکند و با توجه به جملاتی که ضمیرناخودآگاه نسبت به آن واکنش میدهد، یا آنرا قبول میکند یا نمیکند. اما اگر جمله ای را چندین بار در چندین ساعت مختلف روز بگویید ضمیرآگاه شما قادر به جلوگیری از آن نخواهد بود و کار را به ضمیرناخودآگاه می سپارد.

ضمیر ناخودآگاه هم بعد از چندین بار تکرار آنرا قبول میکند، زیرا قوه ی تشخیص درست یا غلط را ندارد !

ضمیرناخودآگاه شما فقط اجرا میکند و نمیتواند تشخیص بدهد این جمله ای قرار است تبدیل به باور شما شود به نفع شماست یا به ضرر شما… و سپس با تکرار های مجدد در طول مدت طولانی این جمله و این فکر وارد قسمت اولویت ها برتر ضمیرناخودآگاه میشود و به راحتی زندگی شما را طبق آن جمله پیش می برد.

برای مثال، همین الان چند بار با خودتان این جمله را تکرار کنید : «من عاشق خود هستم.»

چه احساسی به شما دست داد؟ اگر تا به حال از این دست جمله ها (مثبت) برای تقویت عزت نفس تان بکار نبردید احتمالا احساسی بد پیدا کرده اید… انگار لیاقت این جمله را ندارد !

میدانید چرا ؟

چون، ضمیرناخودآگاه شما این جمله را با جملات پیشین (که احتمالا منفی بودند) مقایسه میکند و به شما احساسی بد میدهد، این یعنی به شما میگوید «این جمله با جملات قبلی که گفتی فرق میکند !!!!» و این احساس ناراحت و آشفته باعث میشود آنرا نخواهید قبول کنید.

میدانید طبق نظریه روانشناسان چرا افراد فقیری که در قرعه کشی پول زیادی بدست می آورند خیلی زود آنرا از دست میدهد؟ چون آنها همیشه باور داشتند لیاقت پول زیاد را ندارند (ضمیر ناخودآگاه شان دیگر برای آنها انتخاب میکند…)

اما شما باید یادتان باشد :

“هرآنچه را که در مرکز توجه تان قرار دهید و چندین بار در چند ساعت مختلف تکرار کنید در ضمیر ناخودآگاهتان ریشه خواهد گذاشت”

بطور مثال:

افرادی که به سختی وزن کم میکنند ابتدا باید باور کنند که میتوانند لاغر باشند

افرادی که همیشه در امتحانات نمرات بدی داشته اند باید باور کنند که لیاقت نمره بالاتر را دارند

افرادی که باهوش هستند قبلا باور کرده اند که میتوانند سریع تر و بهتر مسائل را درک کنند

خب یک سوال چالش برانگیز از شما داریم :

این افراد چاق بودند و بعد باور چاق بودن را پذیرفتند؟

یا باور چاق بودن را پذیرفتند و بعد چاق شدند و چاق ماندند؟

در تفکر سیستمی؛ «اگر A علت B باشد، احتمالا B هم باعث تقویت علت A است».

یعنی این افراد بعد از اینکه باور را پذیرفته اند که چاق هستند، بعد از آن با گفتن این جمله که من چاق هستم و به سختی وزن کم میکنم باورشان را تقویت کرده اند طوری که هر دارو، رژیم، عمل و … هم انجام دهند تا مادامی که باورشان عوض نشده باشد، هیچ تاثیری بر بدنشان نخواهد گذاشت (هر تاثیری هم موقتی خواهد بود). باور ما و جملاتی که در ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارد مادام در حال تصحیح زندگی و افکار ما با آن جملات است. طوری که آنرا ملاک اصلی قرار داده است و به ندرت خلاف آنرا قبول میکند.

در انگیزه بخوانید: قدرت تلقین چیست و چگونه می‌توان از آن استفاده کرد؟

شخم زدن ناخوداگاه و از قوه به فعل دراوردن انها !

از امروز به دقت بر روی جملاتی که روزانه با خودتان در حال صحبت هستید تمرکز کنید و آنها را شناسایی کنید. آگاه باشید در حال چه گفتگوی درونی هستید. اگر جملات شما منفی بود (مهم نیست درست است یا غلط):

آنرا یادداشت کنید وفعل آنرا تغییر دهید تا مثبت شود،  بعد دوباره آنرا چندین بار بخوانید.

برای مثال : «من چقدر دست و پا چلفتی ام» -> «من چقدر زرنگ و باهوش هستم».

بعد از انجام این کار، روزانه به صورت آگاهانه چندین بار این جملات را تکرار کنید.

امکان دارد اوایل احساس بدی به شما دست بدهد که عالی است، زیرا نشان میدهد واقعا این جملات ریشه در تفکرات قدیم ضمیرناخودآگاه تان دوانده و شما در حال تغییر آن هستید.

هر روز صبح هنگام بیدار شدن، عصر و شب قبل از خواب جملاتِ مثبتی را با خود تکرار کنید. جملاتی از قبیل :

من عالی هستم

زندگی من فوق العاده است

چقدر زندگی ام رو دوست دارم

من عاشق خودم هستم

من توانایی های فوق العاده زیادی دارم.

من هوش فوق العاده خوبی دارم

و …

از هرچی بترسیم سرمون میاد؟

نه تنها از هرچیزی بترسید بلکه نسبت به هر چیزی دچار هیجان بشید، در واقع دارید نسبت به اون وضعیت انرژی زیادی می گذارید و اون وضعیت رو به سمت خودتون جذب می کنید که یکی از اون ها انرژی ترس هست.
اگر در طولانی مدت نسبت به واقعیت های احتمالی دچار ترس و اضطراب بشید با این کار در اصل دارید به اون وضعیت انرژی صادر می کنید و اون رو به زندگی خودتون دعوت می کنید
بر عکس این مورد هم وجود دارد یعنی گاهی شما نسبت به یکی از هدف‌هاتون احساسات خوشایندی صادر و خودتون رو دچار هیجانی پر از احساس خوشایندی و توانمندی می ‌کنید و این وضعیت رو به‌دفعات در خود تکرار و سپس می ‌بینید که اون وضعیت رو به‌عنوان یک موقعیت عینی در زندگی درک می ‌کنید.

در واقع باید بگویم که ذهن ما یک دستگاه فرستنده و گیرنده بسیار قوی است. فرستنده بودنش همان افکار و تصاویر درونی است و گیرنده بودن آن احساساتی هست که به زندگی برگشت داده می ‌شود بنابراین این عبارت که از هر چی بترسی سرت می‌آیید در اغلب موارد درست است.

در مجموع میتوان گفت، وقتی رویاهایی داریم که باور به واقعی کردن آنها داریم، مغز بدون کمک ما کار را انجام می دهد. بنابراین رویاهای ما می توانند برخی از افکار، ترس ها، نگرانی ها، خواسته ها، احساسات و خاطرات را در ناخودآگاه منعکس کنند.

بنابراین شاید خلاقیت ما بتواند در رویاهایمان منعکس شود. از طرفی دیگر به صورت دائم فکر کردن درباره موضوعی طی یک داد و ستد پیچیده بین کائنات و فعل و انفعالات مغز انسان، به وضوح عینی شدن تصور را خواهیم دید. شاید به دفعات برای شما اتفاق افتاده است که مدام به شخص خاصی فکر کردین بعد از مدت کوتاهی فرد با شما تماس میگیرد یا او را خواهید دید. اینجاست که کائنات به تلقین شما واقعیت بخشیده است. 

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید