در دیدگاه متافیزیک، بیان میشود که وجودی ذاتاً روحانی برای انسانها وجود دارد و زندگی گذشته آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. این دیدگاه معتقد است که روح یا همان جان آدمی پس از مرگ، به عالم دیگری منتقل میشود و در آنجا تجربیاتی که در زندگی گذشته داشته، بیاد میآورد. در ادامه این مطلب به بررسی زندگی گذشته یکی از کسانی که توانست زندگی گذشته خود را بیه یاد اورد، میپردازیم.
دختری که دو بار زندگی کرد
ممکن است در بین شما کسانی باشد که به« تناسخ روح » اعتقاد داشته باشند ، اما بودائیان ، بخصوص« هندی ها » اعتقاد عمیق و متعصبانه ای به نظریه تناسخ دارند شاید یکی از دلایل این موضوع گذشته از آموزه های دینی آنان ماجراهایی است که برای مردم اتفاق می افتد .مانند داستان زندگی دختری بنام ” شانتی ” که طعم دو بار زندگی کردن را چشید :
دختر جوان مدعی بود که قبلآ زندگی کرده است و دانشمندان کنجکاو که او را مورد آزمایش قرار دادند، باید به شکست خود اعتراف می کردند. والدین « شانتی دیوی »shanti devi که از طبقه متوسطی بودند در شهر دهلی زندگی ساده و آرامی را سپری می کردند. « شانتی » در سال ۱۹۲۶ به دنیا آمد و هیچ چیز غیر عادی در تولد او وجود نداشت، تا والدینش را از آنچه که در پیش بود آگاه سازد. زمانی که دوران کودکی خود را پشت سر میگذاشت ، مادرش متوجه سردرگمی او شد و در اعمال و رفتارش دقت بیشتری کرد و به نظرش آمد که « شانتی » در موقع صحبت با یک فرد خیالی گریه می کند . و بعد از آن بود که والدینش در مورد سلامتی او نگران شدند.
در همان سال « شانتی » کوچولو به مادرش گفت که قبلآ در شهری بنام « موترا »( Muttra ) زندگی میکرده و خانه ای را که مدعی بود در آن زندگی می کرده ، برای مادرش توصیف کرد. مادر این موضوع را با پدر شانتی در میان گذاشت و او نیز به نوبه خود دخترش را نزد پزشکی برد. بعد از اینکه دخترک داستان عجیبش را برای دکتر تعریف کرد، او تنها سرش را تکان داد. اگر شانتی دچار مشکل عقلی بود، مورد بسیار نادر به شما می رفت و در غیر اینصورت دکتر جرآت بیان حقیقت را نداشت. دکتر به پدر توصیه کرد که گاه بگاه سوالاتی را از شانتی بپرسد و پاسخ های او را یادداشت کند و اگر بچه بازهم سر حرفش ایستادگی کرد ، مجددآ به وی مراجعه کنند.
« شانتی دیوی » هرگز داستانش را تغییر نداد. تا سن ۹ سالگی والدین پریشان او، از حرفهای دخترشان متعجب نمی شدند ، زیرا با بی میلی پذیرفته بودند که دخترشان دیوانه شده است. در سال ۱۹۳۵ دختر به والدینش گفت که او در « موترا » ازدواج کرده و سه فرزند به دنیا آورده بوده است. او مشخصات پسرانش را توصیف کرد و اسامی آنها را به زبان آورد، و ادعا کرد که نامش در زندگی قبلی اش « لوجی » Ludgi بوده است . اما در برابر این اظهارات، والدین شانتی تنها خندیدند و اندوهشان را پنهان ساختند.
یک شب در حالی که شانتی و مادرش سرگرم آشپزی بودند، در به صدا در آمد و شانتی دوید که در را باز کند، هنگامه که بازگشت او بیش از حد معمول طول کشید، مادر به دنبال دخترش به دم در رفت و او را در حالیکه به غریبه ای که روی پله ها ایستاده بود خیره نگاه می کرد، پیدا کرد.
دختر بچه گفت: « مادر ! این مرد پسرعموی شوهرم است. او هم در شهر « موترا » و در نزدیکی خانه ما زندگی می کرد. ». آن مرد حقیقتآ در موترا زندگی میکرد و آمده بود تا در مورد موضوع شانتی با پدر او گفتگو کند. او « شاتی » را نشناخت اما به والدین او گفت پسر عمویی دارد که همسرش بنام « لوجی » را ده سال پیش هنگام زایمان از دست داده است. والدین نگران شانتی داستان دخترشان را برای غریبه تعریف کردند و او موافقت کرد که پسر عمویش را به دهلی بیاورد تا ببیند که « شانتی » او را می شناسد یا خیر.
دختر از این نقشه اطلاعی نداشت، اما وقتی شخص مورد نظر وارد شد، دختر خودش را در آغوش او انداخت و با بغض و گریه گفت، این مرد همسرش است که به نزد او برگشته است . والدین شانتی به همراه آن مرد متحیر و سردرگم ، نزد اولیای امور رفتند و داستان باور نکردنی شان را برای آنان بازگو کردند. دولت هند یک کمیته ویژه از دانشمندان را برای بررسی و تحقیق در این باره که توجه عموم مردم را به خود جلب کرده بود، تشکیل داد. آیا « شانتی » تجدید تجسم « لوجی » بود؟
دانشمندان « شانتی » را به شهر « موترا » بردند. دختر به محض پیاده شدن از قطار، مادر و برادر شوهرش را شناخت و اسامی آنها را گفت و با وجود اینکه پدر و مادرش تنها زبان هندی را به وی آموخته بودند، با آنها به لهجه محلی « موترا » صحبت کرد . دانشمندان با حیرت فراوان به آزمایشات خود ادامه دادند، آنها چشمان دختر را بستند و او را سوار کالسکه کردند و خود نیز به همراهش رفتند. شانتی بدون تآمل راننده را در مسیر های مختلف شهر هدایت کرد و مشخصات برجسته هر محلی را که از آن عبور می کردند، توصیف می کرد.
بالاخره « شانتی » به راننده فرمان داد که در انتهای یک کوچه باریک بایستد. او گفت: « اینجا همان جایی است که من زندگی میکردم » . وقتی نوار پارچه ای را از چشمانش باز کردند، پیرمردی را دید که جلوی در نشسته و سیگار می کشید. شانتی به آنها گفت که آن مرد پدر شوهرش، ودر واقع پدر شوهر « لوجی » بوده است. شانتی بطور باور نکردنی دو فرزند بزرگش که بسیار مسن تر از خودش بودند را شناخت ، اما کوچکترین آنها را که تولدش به قیمت زندگی لوجی تمام شده بود بخاطر نیاورد. دانشمندان در ابراز نظراتشان محتاط بودند و همگی معتقد بودند که، کودکی که در دهلی به دنیا آمده به طریقی، زندگی ای را با جزئیات شگفت آور در « موترا » بیاد می آورد. آنها گزارش دادند که هیچ نشانه ای از فریبکاری وجود ندارد و برای آنچه که دیده اند ، نیز هیچ توضیح علمی ندارند.
داستان کاملآ مستند « شانتی دیوی » در پرونده های پزشکی و دولتی ثبت شده است. در سال ۱۹۵۸ وی در پاسخ به سوال متخصصین گفت که : یاد گرفته تا خودش را با زندگی دوم تطبیق بدهد و اظهار داشت که اشتیاق دیرینه اش نسبت به گذشته عجیبش زیاد هم آسایش او را مختل نکرده است.
در انگیزه بخوانید: آیا ما قبلا زندگی کردهایم؟ تناسخ و روایتهایی از بازگشت ارواح
نمونه های دیگری همچون شانتی دیوی وجود دارد که توانسته اند زندگی گذشته خود را بیاد آورند. علم تجربی هنوز نتوانسته است دلیلی برای این موضوع پیدا کند اما روانشناسان تلاش کرده اند تا با روش هیپنوتیزم بتوانند با کندو کاو ذهن پیچیده انسان و خاطرات آن، گریزی به زندگی گذشته انسان نیز داشته باشند.