زیباترین اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن، برای شب ششم محرم

شب ششم محرم مزین به نام پسر حضرت امام حسن (ع) است و در این شب نوحه و اشعار شهادت حضرت قاسم، در محافل مذهبی خوانده می شود. به همین مناسبت، چند قطعه شعر از شاعران مذهبی و حماسی را با موضوع “حضرت قاسم (علیه السلام)”، به محبان آل الله (علیهم السلام) تقدیم می کنیم. اشعار شهادت حضرت قاسم لاله ی سرخ پرپرم قاسم سیزده ساله یاورم قاسم ماه من بین که چگونه در غم تو ریزد از دیده اخترم قاسم تا تن پاره پاره ات دیدم تازه شد داغ اکبرم قاسم سخت باشد مرا که همچو تویی جان دهد…

بهترین اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن

شب ششم محرم مزین به نام پسر حضرت امام حسن (ع) است و در این شب نوحه و اشعار شهادت حضرت قاسم، در محافل مذهبی خوانده می شود. به همین مناسبت، چند قطعه شعر از شاعران مذهبی و حماسی را با موضوع “حضرت قاسم (علیه السلام)”، به محبان آل الله (علیهم السلام) تقدیم می کنیم.

اشعار شهادت حضرت قاسم

لاله ی سرخ پرپرم قاسم
سیزده ساله یاورم قاسم

ماه من بین که چگونه در غم تو
ریزد از دیده اخترم قاسم

تا تن پاره پاره ات دیدم
تازه شد داغ اکبرم قاسم

سخت باشد مرا که همچو تویی
جان دهد در برابرم قاسم

سخت تر این که در وداع حرم
تشنه لب رفتی از برم قاسم

من ترا بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم قاسم

آمدند از برای دیدارت
پدر و جّد و مادرم قاسم

لب تو خشک و چشم من دریاست
این بود داغ دیگرم قاسم

خیز ای تشنه لب بنوش بنوش
آب از دیده ی ترم قاسم

تن پاک تو را تک و تنها
بسوی خیمه می برم قاسم

تن به خاک و سر تو همسفر است
در ره شام با سرم قاسم

سوز میثم شراری از دل ماست
شافعش روز محشرم قاسم

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

ای مرگ احلی من عسل در باور تو
بنگر عمو گریان نشسته در بر تو

ای بسمل عطشان در خون آرمیده
با من بگو اخر چه شد بال و پر تو

تو چشم تیز نیزه ها را خیره کردی
جانم فدای پهلوی افسونگر تو

دیدم عدو مویت میان پنجه دارد
با خنجر افتاده به جان حنجر تو

غارتگرانه چشم بر جسم تو دارند
همچون غنیمت گشته گنج پیکر تو

گفتم نقابت را مزن بالا که این قوم
دزدند و می دزدند رخشان گوهر تو

گویا ز جنگ سنگ بر گشتی عمو جان
این جای سنگ کیست مانده بر سر تو

این گرگهای تشنه خون یتیمان
جمعند از چه جملگی دور و بر تو

ای کاش نجمه در حرم نشنیده باشد
آوای مردم یا عموی آخر تو

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

 

بس که میدان رفتن تو، بر عمویت مشکل است
دست یابیّ تو، بر این آرزویت مشکل است

دیگر از هجران مگو، ای یادگار مجتبی
بر مشام جان، فراق عطر و بویت مشکل است

بر دلم آتش مزن، ای میوه قلب حسن
چون مرا بشنیدن این گفتگویت مشکل است

سن تو جانا مناسب با چنین پیکار نیست
جنگ تو، با لشکری، در روبرویت مشکل است

سخت باشد، ناسزا بشنیدن از هر ناکسی
گفتگو با دشمن بی آبرویت مشکل است

بهر میدان رفتن خود، اشک بر دامن مریز
نور چشمم، جنگ کردن، با عدویت مشکل است

ای که از داغ حسن، گرد یتیمی بر سرت
دیدن اندر خاک و خون، رخسار و مویت مشکل است

چون به جان مجتبی، دادی قسم، اینک برو
گرچه دل برکندن از روی نکویت مشکل است

می‌روی و می‌کنم سوی تو با حسرت نگاه
گر چه در هجران، نظر کردن به سویت مشکل است

بس که صحرا، پر خروش از لشگر باطل بوَد
حق شنیدن از لب تکبیر گویت مشکل است

تا سلامت بینمت، کردم شتاب از خمیه گاه
لیک، با انبوه دشمن، جستجویت مشکل است

بس که ابر خاک و خون، بگرفته روی ماه تو
از پس این پرده ها، دیدار رویت مشکل است

در دم جان دادنت، گفتی : عمو جانم بیا
غرفه در خون، دیدن تو، بر عمویت مشکل است

گر نباشد چشمه ی چشمان گریانت «حسان»
زین همه آلودگی ها، شست و شویت مشکل است

اشعار شهادت حضرت قاسم سازگار
اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن

به وجد آمدی و جاودانه ات کردند
یگانه حجله نشین میانه ات کردند

برای عقد تو دست تو را حنا بستند
و عمه هات نشستند شانه ات کردند

چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات
فرشته‌ها همه، چون آستانه ات کردند

سرت به بستن این بند کفش بند نشد
شتاب کردی و شوق یگانه ات کردند

تمام دشت ز عمامه‌ تو ترسیدند
ز بس شبیه حسن‌ها روانه ات کردند

ز دشت باد وزید و نقاب تو افتاد
برای سنگ زدن‌ها نشانه ات کردند

تو سوره بودی و تسبیح دست من بودی
هجا هجا شدی و دانه دانه ات کردند

به روی پیکر تو پای هر کسی وا شد
زره نداشتنت را بهانه ات کردند

به جرم گفتن احلی من العسل قاسم
شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند

چقدر فاصله در بند بندت افتاده
که با عموی تو شانه به شانه ات کردند

«علی اکبر لطیفیان»

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم لطیفیان ⋆ ✤

ماه در خون شناورم، قاسم

یادگار برادرم، قاسم

کم بزن دست و پا در آغوشم

جان مده در برابرم، قاسم

العطش گفتنت کبابم کرد

سوخت از پای تا سرم، قاسم

سخت باشد به من عزیز دلم

که تو را کشته بنگرم، قاسم

زخم‌های تن تو کشت مرا

تازه شد داغ اکبرم، قاسم

جای گل جسم چاک چاک تو را

می‌برم بهر دخترم، قاسم

حیف با چشم خود نگه کردم

تا چون جان رفتی از برم، قاسم

عوض آب بر تو آوردم

اشک با دید ترم، قاسم

بعد اکبر دلم به تو خوش بود

که تویی یار و یاورم، قاسم

ای جگر پارۀ حسن به چه رو

رو کنم جانب حرم، قاسم

گر سراغ تو را ز من گیرد

چه بگویم به خواهرم، قاسم

نظم «میثم» اگر چه قابل نیست

تو قبولش کن از کرم، قاسم

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

گشته پامال عموجان ز چه این سان بدنت

پاره پاره شده از ضربت شمشیر تنت

تا کنار بدن تو به شتاب آمده‌ام

شده همرنگ دل غرقه بخونم بدنت

بدرقه کرد تو را اشک و نگاهم که نبود

زرهی بر تنت‌ای گل به جز از پیرهنت

از غم و داغ تو خون ریخته از چشم ترم

مثل لاله شده پر خون ز چه جام دهنت

باز کن لب سخنی از لب خاموش بگو

مانده در ضائقۀ من عسلی از سخنت

رُخت‌ای ماه شب چارده از خون‌تر شد

رفتی و ماند فروغ رجز شب شکنت

گرچه حاجت به کفن نیست شهیدان را لیک

شده پیراهن خونین تن تو کفنت

در کنار تن صد چاک تو فریاد زنم

یادگار حسنم، سوختم از سوختنت

به چه حالی ببرم سوی حرم جسم تو را

منتظر مانده به ره مادر غرق محنت

داغ بر داغ دلم آمده گر می‌گریم

تازه شد داغ علی با غم پرپر شدنت

سوخت گرچه دل محزون وفائی امّا

صد هزاران دل عاشق شده بیت الحزنت

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

اشعار شهادت حضرت قاسم
اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن

آمد ز ابر خیمه برون قرص روی ماه
وجه شبه به روی مهش، خور به صبحگاه
گویا که پا نهاده حسن در جمل، به راه
خیره به سوی او همه لشگر، همه سپاه

در قامتش قیامت کبراست بنگرید
ابن الحسن کریم دو دنیاست بنگرید

بر عارض است زلف سیاهش شکن،شکن
لعل لبش چو سنگ عقیقی است در یمن
حتی نداشت خوود و زره بر سر و به تن
تنها ز پیروهن به تنش داشت یک کفن

آمد رجز به نام حسن خواند “یا حسن
نامش به خاطر همگان ماند با حسن

استاد رزم هر که اباالفضل می شود
او یک تنه حریف دو صد رذل می شود
جانش به پای تیغ کجت بذل می شود
چون میکشی تو،صاحب یک فضل می شود

دشمن اگر که أزرق شامی ست بهتر است
خونش حلال تو،که گمان می کند سر است

چون گل میان لشگر خار است،بی سپر
آخر، ز چشم
زخم عدو خورد، او نظر
گردید تا که نیزه قسمت پهلوش،پس دگر
افتاده یاد کوچه و دیوار، یاد در

یک تن کجا و لشگر در دست حربه دار
زین غصه هاست شه شده پای تو داغدار

دیگر تمام لشگر خود را صدا زدند
یک کوچه باز،گشت و تو را بی هوا زدند
شمشیرو تیرو دشنه به تو از جفا زدند
با کینه های بدر و حنین از قفا زدند

باران سنگ بود و تن آینه مثال
گشتی شبیه اکبر من ای حسن خصال

افتاد تا ز زین به زمین از سوی سما
با سینه ای که گشته لگدکوب اسب ها
لب هاش میخورد به هم اما، چه بی صدا
زد یک صدا فقط ،که عمو جان… بیا، بیا

یکدم بیا و جوی عسل را ببین برم
بار دگر به دامن خود گیر، این سرم

شد خیمه گاه شه ز غمت، آه…غصه ناک
پا میکشی چرا به زمین، مانده ای به خاک
با یک دلی که مثل تنت گشته چاک،چاک
آمد عمو و خون ز رخ تو نمود پاک

از انکسار سینه دلی در شکست شد
دیگر کنار پیکر تو شه ز دست شد

اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن
اشعار شهادت حضرت قاسم (ع)

متن نوحه حضرت قاسم محمود کریمی

“واحد”

مثل یک پدر باغبون من

سایه کم نکن سایه بون من

برای اینکه ارزوش  نشه سراب بدو ن تو

با این که دنیا رو سرم نشه خراب بدون تو

خودمو به آتیش میزنم به جون تو

امام منی و عمومی عمومی همه چی تمومی تمومیه  ارزومی

عمومی عمومی

نغمه  ی دل اتشین من از نفس افتاد

شاخه ی گل نازنین من از فرس افتاد

گل بهاره ی چمنم قاسم

شب و ستاره حسنم قاسم

در کجا هستی

تم وشرراره مهنم قاسم

توی حلاوت سخنم قاسم

از عسل مستی

قراره من در کجا خفتی

بی صدا خفتی

عمو حسین عمو حسین

میوفته سرم پیش پای  تو  ای امام من من فدای تو

برای اینکه یاری عموم کنم تو این بلا

تا اینکه فصل عاشقی تموم کنم تو کربلا

بذار برم تا جونمو هدیه کنم توروخدا

امام منی و عمومی عمومی همه چی تمومی تمومیه  ارزومی

عمومی عمومی

تکه تکه شد مثل اینه چشم اهویت

جای شانه دشمنت زده پنجه در مویت

خون سر و تن و پهلو کاکله

یوسف پیرهن پاره ی قافله

تاقتم برده

رفتی وداغ تو قاتل این دله

بی قرارم شده قوت بازومه قامتم بردی

شد گیسویش شکن

شد سیب دربه در بوی یاسمن

تا حرف میزند انگار میچکد عسل از بین  دهن

از بس حسینی است جای زره نموده به تن این پسر کفن

پس ارث برده است از  جد خویش شیر خدا ذوب حق شد

در جنگ تن به تن کشته پسر از ازرقه بیچاره تن به تن

گردن ز دشمنان پرتاب کرده یکسره با مصدره زدن

برعکس شد حسین

فریاد میزند سرشان را بزن حسن

ذکرش هوالحق است

این شاهزاده ای که خودش حق مطلق است

قاسم که میرود

پشت سرش دعای اباالفضل بدرق است

فرزند مجتبیاز رزم او هر آنچه شنیدید موسخ است

سردارها که هیچ لشکر برای کشتن او ناموفق است

 نازم به این پسراو یک تنه حریف پسر های ازرق است

با ذوالفقاز خود انگار علی میان میدانه خندق است

یکبار میزند پس در هوا چرا دو سه تا سر معلق است

اینها که فرش نیست در است هر آنچه نقش زمینه هست بیرق است

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن
اشعار شهادت حضرت قاسم پسر امام حسن (ع)

“شور”

صدا زدی عمو عمو جان دادم

رسیدم و کنارت تو افتادم

چنان رمق گرفته شد از جانم

نمیرسد به گوش تو فریادم

جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم

چگونه سوی مادرت برگردم

نفس بکش عزیز من دق کردم

تن تو را من از دل سنگ و تیغ

کشان کشان به خیمه ها آوردم

در آغوشم زدی پر پر گشتی هم قد اکبر

جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم

زیک دگر جدا شده اعضایت

حسن حسن حسن شده بابایت

ز چشم  تو گرفته ام خون هارا

که میروی به دیدن بابایت

به  خاک و خون کفن جسمت

تابوت حسن جسمت

صدا زدی عمو عمو جان دادم

رسیدم و کنارت تو افتادم

چنان رمق گرفته شد از جانم

نمیرسد به گوش تو فریادم

دویدم من از حرم افتان و خیزان

 بگو به او هر انچه خواهی

جانم قاسم جان

جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

امام عاشقان عمو جان تویی

قاسم تو مور و سلیمان تویی

من مجتبایم در دل لشکر

الله اکبر الله اکبر

درس محرم همه عزت بود

سازش با ظلم حقارت بود

ذلت تسلیم ز مرگ بدتر

الله اکبر الله اکبر

متن نوحه های قدیمی حضرت قاسم

 شکر خدا را که در پناه حسینم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
سر تو رو دامنم می ذارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
پدرت اومده، طاقت بیار پسرم
گل شکسته سینه دل منو بردی مدینه
برادرم کجاست که حال برادرش و ببینه
تو صدا می زنیم من میام از حرم
دست و پا میزنی من زمین می خورم
نالۀ عالمین یا حسن یا حسین
گل شکسته سینه دل منو بردی مدینه
برادرم کجاست که حال برادرش و ببینه
نالۀ عالمین یا حسن یا حسین
به وصیتت عمل میکنم
تن خونی تو بغل میکنم
همۀ آغوشم و غرق عسل میکنم
تموم نیزه دارا خون تو رو گردن میگیرن
هزار هزار فرشته سر تو به دامن میگیرن
حجلۀ سرخ توشاخ شمشاد من
شد زپا پا آخر ای یادگار حسن
نالۀ عالمین یا حسن یا حسین
گل شکسته سینه دل منو بردی مدینه
برادرم کجاست که حال برادرش و ببینه
نالۀ عالمین یا حسن یا حسین

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

زیباترین اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن
اشعار شهادت حضرت قاسم ابن الحسن (ع)

دارم به سر شوق شهادت ای عمو جان
اذنم بده تا من روم بسوی میدان
عمو مسوزان جگرم، تویی به جای پدرم
عمو حسین جان (۲)
کفن به گردنم نموده مادر من
آیینه و قرآن گرفته بر سَرِ من
عمو مسوزان جگرم تویی به جای پدرم
عمو حسین جان (۲)
بنما نظاره ای عمو بسوی میدان
من مانده ام عمو بریز سُمِ اسبان
عمو مسوزان جگرم تویی به جای پدرم
عمو حسین جان (۲)

✤ ⋆ اشعار شهادت حضرت قاسم ⋆ ✤

رسیدی عاقبت به آرزوت،حالا یه دنیا غم داره عموت

جای گل می ریزن نیزه رو سر تو

جای سم اسب ، (روی پیکر تو ۲)

دوباره بی پسر شدم من ،نرو نرو نرو نرو

ببین که خون جگر شدم من نرو نرو نرو نرو

واااای واااای ۶

هرکسی می رسید تو رو می زد،زیر لگد عمو کشیدی قد

کاش میشد تو رو باز تو بغل بگیرم

کاش میشد همین جا (پیش تو بمیرم ۲)

چرا به تن ضرح نداری عموعموعموعمو

می خوای بری تنهام بذاری عموعموعموعمو

وااااای وااااای ۶

پیکر تو شده،چه زیر رو، اینقده دست و پا نزن عمو

زنده شد دوباره کوچه ی مدینه

زخم دست و بازو (زخم روی سینه ۲)

روی تنت رو حلق ِ بسته عموعموعموعمو

استخون سینه ات شکسته عموعموعموعمو

وااااای وااااای ۶

 

نوحه قاسم گلگون کفنم وای وای

قاسم (ع) گلگون کفنم وای وای

چون حسین(ع) گفت به قاسم که تو سرو چمنی

یادگار حسن (ع) و نور دو چشمان منی

تو عزیز دل آرام و تن وروح وروان

قوت قلب حسین و گل باغ حسنی

قاسم (ع) گلگون کفنم وای وای

روی تو روی حسن بوی تو هم بوی حسن

حسنم در حسن و بلبل شیرین سخنی

چون دهم رخصت میدان به تو ای مایه ی جان

که جگر گوشه ی من نو گل باغ حسنی

قاسم (ع) گلگون کفنم وای وای

همه گویند که چون ماه شب چهارده ای

فارغ از برج عرب گشته یکی صف شکنی

آه از آن دم که حسین در بر قاسم بنشست

دیده آغشته به خون پیکر بشکسته سری

 

سخن آخر

امیدواریم از خواندن اشعار شهادت حضرت قاسم نهایت استفاده را برده باشید. در آخر پیشنهاد می کنیم مجموعه شعر درباره امام حسین را نیز در انگیزه بخوانید و از این اشعار زیبا نیز لذت ببرید.

فراموش نکنید که نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید