آیا شخص دیگری مثل شما وجود دارد که در همین زمان و در همین حال مشغول انجام کار دیگری به جز مقاله خواندن باشد؟ نظریهای غیرمعقول و عجیب و غریب وجود دارد که از این اندیشه پشتیبانی میکند. این نظریه که به نام جهان های موازی شناخته میشود، بر این عقیده استوار است که هر کدام از ما یک همزاد داریم که در فاصله ای دورتر از ما و در یک کهکشان دیگر زندگی میکند.
یکی از دانشجویان دوره دکتری دانشگاه پرینستون نظریه ای را مطرح کرد. این مساله که جهان های موازی دیگری وجود دارد که به موازات جهان ما هستند. او احتمال میداد که جهان موازی دیگری وجود دارد که همانند جهان ما، دچار جنگها و پیامدهای مختلفی قرار میگیرد. موجوداتی که در این جهان منقرض شدند و چه بسا در جهانی دیگر زندگی میکنند. این موضوع انقدر پیچیده است که زمانی که به آن فکر می کنید، حس فردی را دارید که مغزش در حال انفجار است و در آخر به نتیجهای قانع کننده دست پیدا نمیکنید.
او با مطرح کردن این موضوع خواست تا بگوید که چرا ماده کوآنتومی رفتاری تا این اندازه نامنظم دارد؟ و این موضوع را به فیزیک ربط داد. نظریه فیزیک کوآنتومی از سال ۱۹۰۰ آغاز شد. زمانی که برای نخستین بار این نظریه مطرح شد. دانشمندان فیزیک با مطالعات خود به کشفیات جدیدی دست پیدا کردند. در این دنیا قوانینی وجود دارد که نسبت به آنچه فکر میکنیم و یا میشناسیم، در سطح بالاتر و عمیقتری عمل میشود. در ادامه به توضیحاتی عمیقتری از این موضوع میپردازیم.
اصل عدم قطعیت
فیزیکدانانی که به مطالعه فیزیک کوآنتومی میپردازند، به نکات جالبی دست پیدا کردهاند. آنها ذرههایی را در ذرات کوآنتومی کشف کردهاند که به صورت قراردادی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. آنها متوجه این نکته شدند که فوتونها مانند ذره و موج عمل میکنند. با مثالی ساده میتوان اینگونه عنوان کرد که مثلاً یکبار فردی شما را با ظاهر انسان و رفتار انسان گونه میبیند و روز دیگر به ظاهری غیر انسان و رفتاری غیر عادی.
اما طبق نظریات یک فیزیکدان دانمارکی حالت اول و دومی وجود ندارد بلکه این ذرات به تمامی حالتهای ممکن ایجاد میشوند. طبق نظریه دانشمندی دیگر که میگوید ما شی را یک کوآنتومی میبینیم و بر روی رفتار انسانها تأثیر گذار است. طبق آزمایشهای انجام شده یک شی در اندازهگیریهای متفاوت، از وضعیتی متفاوت برخوردار است.
نظریه جهان های موازی و متعدد
از نظر یک دانشمند دانمارکی اندازه گیری کوآنتومی نمیتواند تا آن را تغییر دهد بلکه میتواند شکافی عمیق در دنیای بیرون و غیر واقعی ایجاد کند. این جهان به طور عینی دو تا است و در این دنیا دو جهان مجزا وجود دارد.
هنگامی که یک فیزیکدان شی را مورد بررسی قرار میدهد، دنیا را به دو قسمت تقسیم میکند تا به نتایج متفاوتی دست پیدا کنند. این نظریه نشان دهنده این موضوع است که چگونه میتوان بیشتر از چند حالت مورد بررسی قرار داد. تصور کنید که در یک جهان زمان پشت سر هم در حرکت است. یعنی خطی را در پیش گرفته و با حوادث و اتفاقات رو به جلو میرود و در جهانی دیگر شما تصویری از حوادث را جلوتر میبینید. اما اگر عاقلانه بیندیشیم انسان نمیتواند از آینده خود و یا حتی مرگش آگاه باشد. دانشمندان با آزمایشهایی نظیر خودکشی کوآنتومی سعی در بررسی این موضوع داشتند اما به نتیجهای قابل توجه دست پیدا نکردند.
شکاف و یا امتداد جهان های موازی
به طور کلی کوآنتومی تنها شاخهای از فیزیک نیست، بلکه علمی در پی حقیقت است. فیزیکدانان بسیاری به مطالعه و ازمایش در مورد این عالم پرداختند و با یک قدم برگشت به گذشته ساختارها و قسمتهای کوچکی از این علم را شناسایی کردند.
آلبرت انیشتین زمان زیادی صرف کشف این نظریه نمود و نظریه نسبیت را ثبت کرد اما برای کشف نظریه سطح آخر مجالی پیدا نکرد. دانشمندان این نظریه را نظریه همه چیز مینامند. فیزیکدانان باور دارند که زمان کمی برای کشف نظریه سطح آخر مانده است.
نظریه ریسمانی توسط یکی دیگر از فیزکدانان ژاپنی انجام گرفت که بر اساس این نظریه نیروهای فیزیکی و گرانشی در زیر سطح کوآنتومی وجود دارند. این رشتههای کوچک، در آخر الکترونها، اتمها، سلولها را تشکیل میدهند. اینکه این ریسمان چگونه و چطور ساخته میشوند و یا از چه جنسی هستند به مقدار لرزش رشتهها بستگی دارد و به همین علت است که کل جهان ما ایجاد شده است. این نظریه صحت وجود جهان های موازی را تأیید میکند. طبق این نظریه جهان ما همانند حبابی است که در موازات جهان موازی قرار گرفته است. اما در نظریه ریسمانی، اینگونه است که همه جهان با همدیگر در تماس هستند. در واقع نظریه ریسمانی میگوید که جاذبه در میان این جهان میتواند جریان داشته باشد.
البته میتوان گفت که فیزیکدانان توانستهاند که کشفهایی در زمینه کوآنتومی داشته باشند اما این نظریات در سطح نظری خود باقی ماندهاند. نظریه ریسمانی تا به امروز چندین مرتبه انجام گرفته و در هر مرحله پاسخ تست منفی بوده است.
جدا از مباحث فیزیکی در مورد جهان های موازی، طبق مشاهدات نجومی این مبحث از پر طرفدارترین مباحث علم نجوم بوده است. به سادهترین شکل میتوان گفت که همه انسانها، جفتی شبیه به خود یا جفتی به اسم جفت همزاد دارند که در عالمی دیگر و دورترین نقطه از جهان زندگی میکند.
این موضوعات مانند احتمالاتی در علم فیزیک باقی ماندهاند، اما در علم ستاره شناسی به قطعیت این موضوع رسیدهاند که جهانی دیگر فراتر از این دنیا وجود دارد که موجوداتی زندگی میکنند. گاهی برایتان پیش آمده است که حس میکنید صحنهای که هم اکنون در آن هستید، در گذشته قرار گرفته بودید و یا حس میکنید قبلا خواب آن را دیدهاید؛ اما نکته این جا است که در جهانی دیگر مردمانی شبیه به ما زندگی میکنند که از نظر شکل ظاهری، اسم و خاطرات شبیه ما هستند. زمان این جهان جلوتر از زمان جهان ما است.
جهان های موازی، جهانی دور
دورترین مسافتی که برای انسان قابل دیدن است مسافتی است که نور با سرعت ۱۴ میلیارد سال در اثر انفجار و انبساط طی میکند. دانشمندان تا به امروز حدود ۴ جهان موازی را کشف کردهاند. یکی از تحقیقات علم ستاره شناسی این بوده است که جهان های موازی مفهوم و تعبیری خیال پردازانه ندارد. فضا در این جهان بینهایت است و در هر جایی از این فضا و جهان هر چیز غیر ممکنی ممکن است. دانشمندان میتوانند محاسبه کنند که این جهانها چقدر با ما فاصله دارند و آن را به تصویر بکشند. هنگامی که ستاره شناسان با نظریات متفاوتی روبرو میشوند متوجه میشوند که جهانهای دیگر و با ماهیتهای دیگری نیز وجود دارند.
دانشمندان دانشگاه کارولینالی شمالی با تحقیقاتی موفق به شناسایی جهان های دیگر شدند. آن ها توسط نقشه هایی که از دادههای فضا پیمای پلانک گرفتند متوجه شدند که ناهنجاری های موجود در نقشه توسط کشش گرانشی جهانهای دیگر ایجاد شده و این نقشه تابشهای بینگ بنگ را نشان میدهد که تابشهای آن در کیهان باقی مانده است.
دانشمندان میگویند که این تابش باید به طور مساوی تقسیم شده باشد اما چیزی که نظر آنها را جلب کرد این نکته بود که در قسمت نیمه جنوبی آسمان و در نقطهای سرد تابش و نور بیشتری وجود دارد. آقای مرسینی فیزیکدان دانشگاه کارولینا میگوید که این تابش به علت کشش از جهانهای دیگر ایجاد شده است. تحقیقات او نشان میدهد که تعداد زیادی از جهانهای دیگر دور از جهان ما وجود دارد. ما نمیتوانیم به جهانهای دیگر برویم، سفر کنیم و یا آنها را ببینیم اما میتوانیم آنها را حس کنیم و اینگونه تحلیل کنیم که اگر دو جهان بیشتر به یکدیگر نزدیک شوند، جاذبههای گرانشی آن ها بیشتر میشود و به این علت است که ما قسمت سرد و انرژی تاریکی از جهان را میبینیم. انرژی تاریک کهکشانها را به سمت خود میکشاند که نشانه وجود جهانهای دیگر بوده که بر روی جهان ما فشار وارد میکند و آن را به سمت خود میکشاند.
ارتباط انسان با جهان های موازی
شواهد نشان میدهد که انسان از طریق ضمیر ناخودآگاه خود با جهان های موازی دیگر در ارتباط قرار دارد. بهطور مثال در ارتباط با خواب و دژاوو اینگونه گفته میشود که اگر در مورد خواب فرض کنیم که ذهن و آگاهی آدمی، جلوتر از مغز او است، در هنگام خواب این محدودیتها کمرنگ شده و وارد عالمی دیگر میشویم.
شاید متوجه شده باشید که در بعضی از رویاها ما با شرایط، مکانها و حوادثی روبرو میشویم که انگار قبلا در آن شرایط بودهایم. ما در عالم خواب با صحنهای واقعی روبرو شده و زمانی که بیدار میشویم حس میکنیم خیالی بیشتر نبوده است. اما با کمی تأمل میتوان گفت که شاید ما به جهانی دیگر و یا همان جهان موازی سفر کردهایم و با شرایط و حوادث روبرو شدهایم.
دژاوو، تعبیر از صحنه است که هنگام مواجهشدن با آن فکر میکنید که قبلاً و یا در گذشته با آن صحنه روبرو شده و یا تکرار آن صحنه است. این موضوع ممکن است که توسط خود ما در جهان دیگر انجامشده باشد و در ضمیر ناخودآگاه ما مرور میشود.