شعر سرودن هنر میخواهد و شاعر باید ذوق هنری، دلی سوخته و اطلاعات کافی داشته باشد تا بتواند شعری زیبا و پربار بسراید و اگر هر یک از این موارد وجود نداشته باشد بر دل مخاطب نمینشیند و تأثیرگذار نیست. اما در روزگار معاصر اشعاری زیبا سروده میشود، نمیتوان گفت همه چیز همیشه خوب بوده است اما اکثر شاعران به دلیل اینکه دلسوخته و عاشق امام حسین (ع) هستند اشعاری زیبا و پر محتوا میسرایند. در این مطلب به مناسبت فرارسیدن عاشورای حسینی، گلچینی از “شعر عاشورا” را برای شما گردآوری کرده ایم.
زیباترین مجموعه شعر عاشورا و حادثه کربلا
شکر خدا که شد غمت امسال بیشتر
دلشورهی محرّمت امسال بیشتر
“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”
ای جوشش و تلاطمت امسال بیشتر
لبّیکَ یاحسین، جهان را گرفته است
در اهتزازِ پرچمت امسال بیشتر
ما ملّت امام حسینیم؛ یاحسین
پیچیده اسم اعظمت امسال بیشتر
خون شهید معجزهها میکند هنوز
اعجاز حاجقاسمت امسال بیشتر
امسال بیشتر به سر و سینه میزنم
تا اربعین ببینمت امسال بیشتر
❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉
یک روح واحدند، ولی از بدن، جدا
در اتحاد نیست “تو” از “او” و “من” جدا
این دو، دو نیستند، تجلی وحدتند
پس باطناً یک اند ولی ظاهراً جدا
جسمش کنار خیمه و روحش کنار عرش
این گونه هیچ کس نشد از خویشتن جدا
می برد با خودش همه اهل بیت را
پس داشت می شد از همه پنج تن، جدا
حال غریب بهتر ازین که نمی شود
این است آخر عاقبت از وطن جدا
از نیزه ها بپرس چرا هر چه می کشید
اصلاً نمی شد از بدنش پیرهن جدا
در غارتش کسی به کسی پا نمی دهد
یا می شود لباس جدا، یا بدن جدا
افتاده است گوشه ی گودال سر جدا
افتاده است گوشه ی گودال تن جدا
این کشته هم حسین هم انگار زینب است
این دو، دو نیستند، ولو ظاهراً جدا
❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉
بغض کرد و گفت مردم! شعله ها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
زد به سینه، چند یازهرای اشک آلود گفت
بعداز آن از چند و چون روضه ی مادر گذشت
روضه خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من همان جا ایستادم… شعله ها از در گذشت
من میان کوچه بودم روضه خوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضه ای دیگر گذشت
تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ پشت تیغ از جسم علی اکبر گذشت
شعله بود و محسن شش ماهه و دیوار و در
تیری آمد از گلوی تشنه ی اصغر گذشت
میخ در بر سینه ی پرمهر مادر حمله کرد
آب دیگر از سر عباس آب آور گذشت
ریسمان بر گردن حبل المتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت
ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت
درد پهلو، زخم بازو… فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت
من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضه خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت
روضه ها اینجا گره می خورد، بابا رفته بود
هیچکس اما نمی داند چه بر دختر گذشت

شعر عاشورا
ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟
پیدا نمیکنم به تنت جای بوسهای
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من
بگذار تا زنم به گلوی بریدهات
یک بوسه با نیابت مادر حسین من
ای بر تنت سلام، جواب سلام ده
از حنجر بریده به خواهر حسین من
زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون
زخم دلت هزار برابر، حسین من
ترسم کشند دختر مظلومه ی تو را
او را نگیر اینهمه در بر حسین من
برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من
من آن مسافرم که ز خون گلوی تو
کردم خضاب، جان برادر، حسین من
گر بیتو میروم سفر شام، غم مخور
همراه ماست شمر ستمگر حسین من
«میثم» ز سوز سینه ی ما شعله میکشد
دستش بگیر در صف محشر حسین من
❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉
نگران بودم از این لحظه و آمد به سرم
زینب و روز وداع تو!؟ امان از دل من
این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود
تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من
شوق دیدار، تو را میکِشد اینسان، اما
ای همه هستی زینب! کمی آهسته برو
تو قرار است به میدان بروی … آه ! ولی
جان من آمده بر لب، کمی آهسته برو
خواستی پیرهن کهنه چرا یوسف من؟
گرگهای سر راه تو چه دینی دارند؟
این جماعت سرشان گرم کدام اسلام است؟
که از آیینۀ پیغمبرشان بیزارند
تو که از روز تولد شدی آرامِ دلم
نرو اینگونه شتابان و نکن حیرانم
بوسهای زیر گلویت زدهام اما باز
بروی، میروم از حال، خودم میدانم
با تو آمد دم میدان دل آوارهی من
پر زد انگار در این فاصله روح از بدم
من که بی عطرت از اول نکشیدم نفسی
میشود از تو مگر جان و دلم! دل بِکَنم؟
روی تل بودم و دیدم که چه تنها شدهای
نیزه دیدم که به دستان غریبت مانده
همه رفتند، همه … قاسم و عباس و علی
نه برای تو زهیرت، نه حبیبت مانده
سنگ در دست همه آمدهاند استقبال
مومنانی که به تو نامه نوشتند حسین!
در پی کوثر و جنات، … پیِ ریختنِ
خون آقای جوانان بهشتند حسین!

زیباترین شعر عاشورا
شعر عاشورایی کوتاه ترکی
محرّمدی، قیام آیێ، قان آیێ
جهاد آیێ، قان آیێ، قرآن آیێ
آزادلێقا، اینسانلیقا، شرفه
آیلار ایچره آی تانێنێب قان آیێ
محرّمدی، اۆرهکلری داغلایێن
قارا گئیین، باشا قارا باغلایێن
حسین اؤلۆب زهرا قالێب اوْغۇلسۇز
حسینچیلر آقاما قان آغلایێن
❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉
اوْ کس کی هر محرّمده قۇرار بزم-ی-عزا آغلار
حسینین آدێنا هر ایل گییهر اوْن گۆن قارا آغلار
آلار محشرده زهرا دن شفاعت حقّه آند اوْلسۇن
اوْ کس کی بیریا سسلهر حسینی بیریا آغلار
❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉ ❉
سلام اوْلا غم مجلیسی قۇرانا
کفشکنده آیاق اۆسته دۇرانا
سلام اوْلا آقام حسین آدێنا
قاپێسێنا قارا علم وۇرانا

شعر عاشورایی ترکی
شعر عاشورایی شهریار

گلچین شعر عاشورا
شعر عاشورایی قیصر امین پور
خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان یاد کردن
زبان را زخمه فریاد کردن
خوشا از نی خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای دیگر سرودن
نوای نی نوایی آتشین است
بگو از سر بگیرد، دلنشین است
نوای نی نوای بی نوایی است
هوای ناله هایش، نینوایی است
نوای نی دوای هر دل تنگ
شفای خواب گُل، بیماری سنگ
قلم،تصویر جانکاهی است از نی
علم،تمثیل کوتاهی است از نی
خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد
دل نی ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است نی را ناله پرسوز
چه رفت آن روز در اندیشه نی
که اینسان شد پریشان بیشه نی؟
سری سر مست شور و بی قراری
چو مجنون در هوای نی سواری
پر از عشق نیستان سینه او
غم غربت،غم دیرینه او
غم نی بند بند پیکر اوست
هوای آن نیستان در سر اوست
دلش را با غریبی، آشنایی است
به هم اعضای او وصل از جدایی است
سرش برنی، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گردید، گه دال
ره نی پیچ و خم بسیار دارد
نوایش زیر و بم بسیار دارد
سری برنیزه ای منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل
چگونه پا ز گل بردارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر؟
گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر،باری از دل بود بر نی
چو از جان پیش پای عشق سر داد
سرش بر نی ، نوای عشق سر داد
به روی نیزه و شیرین زبانی
عجب نبود ز نی شکر فشانی
اگر نی پرده ای دیگر بخواند
نیستان را به آتش می کشاند
سزد گر چشمها در خون نشینند
چو دریا را به روی نیزه بینند
شگفتا بی سرو سامانی عشق
به روی نیزه سرگردانی عشق
ز دست عشق در عالم هیاهوست
تمام فتنه ها زیر سر اوست

شعر عاشورایی سوزناک و قدیمی
شعر عاشورایی قدیمی که ماندگار شد!
باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین/ بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو/ کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب/ کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست/ این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست/ سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند/ گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین/ پروردهٔ کنار رسول خدا حسین (ع)
سخن آخر
در این مطلب شعر عاشورا، شامل اشعار زیبا در وصف شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایشان را برای شما ارائه دادیم که امیدواریم مورد توجهتان قرار گرفته باشد.
شما می توانید سایر شعرهای مذهبی محرم را در مطالب « تک بیتی محرم»، «شعر محرم» و «شعر در مورد امام حسین (ع)» دنبال کنید. فراموش نکنید نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.